اختلالی که ما با عنوان اوتیسم با آن آشنا هستیم، در DSM-5 اختلال طیف اوتیسم نامیده شدهاست. این اختلال دامنهای از اختلالات جدی را در شیوهای که افراد با دیگران تعامل و ارتباط برقرار میکنند، به علاوهی رفتارهایی که الگوهای تمایلات و فعالیت فرد را شامل میشوند، در بر میگیرد. طبق این اصطلاح چهار اختلالی که قبلا مجزا در نظر گرفته میشدند، در واقع اختلال واحدی با سطوح شدت متفاوت هستند. این چهار اختلال عبارتند از اختلال اوتیستیک، اختلال آسپرگر، اختلال از هم پاشیدگی کودکی و اختلال رشد فراگیر که به گونه دیگری مشخص نشدهاست.
متخصصان بالینی برای تشخیص دادن اختلال طیف اوتیسم، کودکان را در دو زمینه اصلی ارزیابی میکنند. زمینه اول، اختلالات اجتماعی و ارتباط را شامل می شود؛ زمینه دوم، دامنه محدود تمایلات و عملکرد رفتارها و فعالیت های تکراری را در بر می گیرد. متخصصان بالینی در هر زمینه، یکی از سطوح شدت زیر را مشخص می کنند: به کمک نیاز دارد، به کمک قابل ملاحظه نیاز دارد، و به کمک خیلی زیاد نیاز دارد.
ملاک های اختلال طیف اوتیسم:
- کمبودهایی در رابطه متقابل اجتماعی – هیجانی که برای مثال از نزدیکی اجتماعی نابهنجار و ناتوانی در گفتگوی متقابل عادی تا کاهش تقسیم کردن تمایلات، هیجانات، یا عاطفه تا ناتوانی در شروع کردن تعامل های اجتماعی با پاسخدادن به آنها، گسترش دارند.
- کمبودهایی در رفتارهای ارتباطی غیر کلامی که برای تعامل اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرند و برای مثال از ارتباط کلامی و غیر کلامی که انسجام نامناسب دارد تا نابهنجاریهایی در تماس چشمی و زبان بدن با کمبودهایی در درککردن حرکات ایما و اشاره و به کار بردن آنها تا فقدان کامل جلوههای صورت و ارتباط غیر کلامی،گسترش دارند.
- کمبودهایی در برقرار کردن، حفظ کردن و درک کردن روابط که برای مثال از مشکلات تنظیم کردن رفتار برای مناسببودن با موقعیتهای اجتماعی مختلف تا مشکلاتی در تقسیمکردن بازی خیالی با دوست یابی! تا فقدان علاقه به همسالان گسترش دارند.
- جنبش های حرکتی، استفاده از اشیا یا گفتار قالبی یا تکراری (مثل حرکات قالبی ساده، به صف کردن اسباب بازی ها. پژواک گویی، عبارتهای شخصی).
- اصرار بر یکنواختی، چسبیدن انعطافناپذیر به روالهای عادی با الگوهای رفتار کلامی یا غیرکلامی تشریفاتی (مثل ناراحتی شدید از تغییرات جزئی, مشکلاتی در رابطه با نقل و انتقالات، الگوهای تفکر خشک، تشریفات خوشامدگویی، نیاز به رفتن از مسیری یکسان با هر روز خوردن غذای یکسان)
- تمایلات بسیار محدود و ثابت که از نظر شدت با تمرکز نابهنجار هستند؛ مثل دلبستگی عمیق با دلمشغولی به اشیای غیر عادی، تمایلات بیش از حد محدود یا پایدار)
- واکنشپذیری زیاد یا کم به درونداد حسی با تمابل غیر عادی به جنبههای حسی محیط مثل(بی تفاوتیآشکار به درد / دما، پاسخ نامطلوب به صداها با بافتهای خاصی، بوییدن با لمس کردن بیش از حد اشیا. شیفتگی دیداری به نورها یا حرکت)
- نشانه ها باید در اوایل دوره رشد وجود داشته باشند.
- برای دادی تشخیص های همزمان اختلال طیف اوتیسم و ناتوانی عقلانی، ارتباط اجتماعی باید پایین تر از سطح مورد انتظار برای رشد کلی باشد.
علل بروز اختلال طیف اوتیسم :
توارثپذیری این اختلال تقریبا ۹۰ درصد است؛ به طوری که گمان میرود نابهنجاری های ژنتیکی روی کروموزوم های ۷،۲،۱۵ وجود داشتهباشند.
نابهنجاری هایی در مدار عصبی افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم وجود دارند که به صورت مشکل خاص آنها در پردازشکردن محرکهای چهره انعکاس مییابند.
درمان:
دیدگاه رفتاری، مناسبترین درمان است. کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در صورتی که برای رفتارهای مناسب تقویت دریافت کنند؛ مانند درخواست کمک یا بازخورد کاهش رفتارهای اخلالگر و خودتحریکی نشان خواهند داد. چنین تقویتی میتواند باعث شود که آنها به احتمال کمتری به رفتارهای صدمه زدن خود یا پرخاشگرانه بپردازند. در این نوع درمان، متخصصان بالینی تمرکز روی تغییر دادن رفتارهای اساسی به جای تمرکز بر تغییردادن اختلالات رفتاری مجزا با هدف بهبود بخشیدن به رفتارهای دیگر را مفیدتر میدانند.
آموزش مهارتهای یادگیری تازه و تقسیمکردن تکالیف پیچیده به مسائل و تکالیف کوچکتر در حل کردن مسئله به آنها کمک زیادی میکند.
راهبردهای رفتاری دیگر روشهای خویشتنداری مانند زیر نظر گرفتن خود، آموزش آرمیدگی و شرطی سازی ناآشکار را شامل میشوند.
رویکرد دیگر به مداخله ترغیب کردن همسالان به جای بزرگسالان به تعامل با کودک است. این وضعیت به نوع طبیعیتر محیط اجتماعی نزدیک است که در آن، کودکان معمولا نقش قدرتمندی را در تغییر دادن رفتار همسالان دارند.
نکته: متخصصان بالینی باید راهبردهای درمانی را به صورت عمیق و فشرده برای مدت زمان طولانی اجرا کرده و در اوایل زندگی کودک آنها را شروع کنند.