اختلال بدشکلی بدن
Body dysmorphic disorder
افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن دائما درگیر این فکر هستند که بدن آنها زشت یا معیوب است. این افراد ممکن است دائما خود را وارسی کنند، در حد افراطی خود را آرایش کنند، یا همواره در مورد اینکه چگونه به نظر میرسند از دیگران اطمینانآفرینی بخواهند.
در اختلال بدریختانگاری (BDD)، تقریبا همهی افراد حداقل یک رفتار وسواسی دارند. این اختلال غالبا با اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس فکری_عملی و اختلالات خوردن همراه است. بالغ بر یک سوم آنها ممکن است هذیانی باشند؛ نظیر اینکه متقاعد شدهباشند که دیگران در مورد نقص خیالی در ظاهر آنها صحبت میکنند و یا میخندند. این اختلال در مردان بیشتر باعث نگرانی در مورد هیکل و نازکشدن موها و در زنان باعث نگرانی در مورد وزن و کفلهای خود هستند.
مقیاس وسواس فکری_عملی ییل_براون از ملاکهای زیر برای معلومکردن شدت نشانههای درمانجو در رابطه با نقص یا نقایص خیالی بدن استفاده میکند:
- مدت زمان اشتغال ذهنی به افکار مربوط به نقص بدن
- اختلال ناشی از افکار مربوط به نقص بدن
- ناراحتی مرتبط با افکار مربوط به نقص بدن
- مقاومت در برابر افکار مربوط به نقص بدن
- میزان کنترل بر افکار مربوط به نقص بدن
- مدت زمانی که صرف فعالتهای مرتبط با نقص بدن میشود، مانند وارسیکردن در آینه، آرایش کردن، ورزش مفرط و…
- اختلال ناشی از فعالیتهای مربوط به نقص بدن
- ناراحتی مرتبط با فعالیتهای مربوط به نقص بدن
- مقاومت در برابر وسواسهای عملی
- میزان کنترل بر رفتار وسواسی
- بینش نسبت به ماهیت نگرانی مفرط در مورد نقص
- اجتناب از فعالیتها به علت نگرانی در مورد نقص
ملاک های تشخیص اختلال بدشکلی بدن :
- اشتغال ذهنی به یک یا چند نقص یا عیب خیالی در ظاهر بدن که از نظر دیگران قابل مشاهده نیست یا جزئی بنظر میرسد.
- در مقطعی در طول دورهی بیماری فرد رفتارهای مکرر (مثل وارسیکردن خود در آینه) یا اعمال ذهنی (مثل مقایسهکردن ظاهر خودش با دیگران) در پاسخ به نگرانیهایی دربارهی ظاهر، انجام دادهاست.
- این اشتغال ذهنی ناراحتی و اختلال قابل ملاحظهی بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینههای مهم دیگر عملکرد ایجاد میکند.
- این اشتغال ذهنی به ظاهر، با نگرانیهایی در مورد چاقی و یا وزن بدن در افرادی که نشانههای آنها ملاکهای تشخیصی خوردن را برآورده میکنند؛ بهتر توجیه نمیشود.
علل بروز اختلال بدشکلی بدن :
آنچه در شکلگیری این اختلال اهمیت دارد، تجربیاتی است که افراد متبلا به آن در نوجوانی داشتهاند مانند مسخرهشدن به خاطر ظاهرشان یا حساسشدن به شیوهی دیگر مخصوصا نسبت به طرد. وقتی آنها به این باور میرسند که ظاهر بدنشان معیوب است یا اینکه از آرمانی که داشتهاند، منحرف شدهاست، به این عقیده اشتغال ذهنی پیدا میکنند.
درمان:
روان درمانی:
فرایندهای شناختی زیر بنایی این اختلال، توجه متمرکز بر خود افراطی در مورد تصویر منفی از بدن است. متخصصان بالینی در درمان شناختی_رفتاری به افراد کمک میکنند تا بفهمند ظاهر فقط یک جنبه از هویت آنها است و در عین حال فرضهای آنها را که ظاهرشان معیوب است به چالش میکشند. درمانگر میتواند به صورت همزمان از بازسازی شناختی نیز بهره ببرد، همچنین درمان میانفردی نیز میتواند به این افراد کمک کند تا راهبردهای بهتری را برای رسیدگیکردن به ناراحتی که در روابط خود با دیگران احساس میکنند پرورش دهند.
دارودرمانی:
در درمانهای زیستی غالبا از داروهایSSRI (داروهای بازدارندهی بازجذب سرتونین) استفاده میشود که میتوانند نشانههای مرتبط با افسردگی و اضطراب، به علاوهی نشانههای ناراحتی، اشتغالهای ذهنی و وسواسهای اختلال بدشکلی بدن را کاهش دهند.